نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - حرمان هور
نخستین بزرگداشت دانشجوی نخبه شهید «احمدرضا احدی» برگزار می‌شود.
کد خبر: ۵۵۸۶۵۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۲۶

نوید شاهد_ مسابقه کتابخوانی " حرمان هور " به مناسبت هفته کتاب برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۹۲۴۴۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۲۵

کتاب « حرمان هور » بر اساس دست‌نوشته‌های شهید احمدرضا احدی در حین جنگ تحمیلی تالیف شده است و در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.
کد خبر: ۴۷۲۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۱/۰۱

معرفی کتاب
يادداشت هاي شهيد احدي انعكاس دهنده وقايعي در جبهه هاي جنگ ايران و عراق است كه در نوع خود بديع و دست نخورده است. ياددشت هايي از عمليات هاي مختلف، شهادت همرزمان ، خاطرات شخصي و ...
کد خبر: ۴۴۲۳۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۸/۲۳

كتاب " حرمان هور " دست نوشته هاي پزشك شهيد" احمدرضا احدي "از دوران جنگ، به اهتمام عليرضا كمري، توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسيد.
کد خبر: ۴۱۱۴۱۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۵

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
همه بچه ها آماده اند. منطقه پر از نیرو شده است. عده ای از بچه ها تمام بعد از ظهر را زیر بار گرمای دعای توسل خوانده اند. تو که باورت نمی شود امشب حمله باشد. آتش دشمن سنگین است.
کد خبر: ۴۱۱۱۷۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۱

حتما تا به حال مگسی را دیده اید که در دام تار عنکبوتی افتاده باشد. آن وقت ها که کوچک تر بودیم، گاهی مگسی را می گرفتیم، آن وقت آن را دردام عنکبوتی گیر می دادیم و لحظه ای بعد ... منظور همان حالت مگس است.
کد خبر: ۴۱۰۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۸

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
نگهبانی در شب های بارانی حال و هوایی دیگر داشت؛ مخصوصاً وقتی که سنگرها روباز بودند. در چنین شب هایی مجبور بودی نگهبان ها را به داخل یک سنگر سرپوشیده بیاوری و گاه و بیگاه به بیرون سرک بکشی.
کد خبر: ۴۱۰۱۲۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۲۸

این چند کلام را زمانی می نویستم که معلوم نیست تا چند ساعت دیگر در اردوگاه باشیم. همین چند لحظه پیش از دعای توسل بر می گشتیم، گفتند: امشب از شب های استثنایی است. می گفتند: ممکن است تا چندد روز آینده عده ای از بچه ها در میانمان نباشند.
کد خبر: ۴۰۸۷۳۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۴

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
داخل سنگر اجتماعی نمازخانه «سپاه هفتم فجر» بودم. تمام برادران گرداگرد سوله نشسته بودند و هر کس چیزی می گفت. چون نزدیک به اتمام ماموریت بود همه از رفتن صحبت می کردند.
کد خبر: ۴۰۸۴۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۳۱

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
... راننده با عجله سوار ماشین آمبولانس شده و به سوی جاده کمر سیاه به حرکت درآمد. یکی از بچه های ما هم برای کمک، همراه راننده رفت. دل ها همه مضطرب بود که، خدایا کدامشان؟
کد خبر: ۴۰۸۰۵۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۲۵

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
دیشب دعای توسل داشتیم. تصمیم گرفتم که برای زیارت شهدا، به خصوص دوستان شهیدم در عالم رویا- که خیلی از این نعمت بی بهره بودم- به خصوص زهرا (س) متوسل شدم.
کد خبر: ۴۰۷۶۲۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
امروز ساعت شش مشغول صرف شام بودیم. در همان حال یکی از برادران مسئول، تعدادی نامه آورد و بچه ها سراپا گوش شدند تا ببینند چه کسی نامه دارد. بالاخره خواندن نامه ها که تمام شد، عده ای خوشحال و عده ای ناراحت و عده ای بی تفاوت به نظر می رسیدند.
کد خبر: ۴۰۶۵۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۰۲

خورشید کم کم خود را از مشرق نمایان می کرد که واقعه عجیبی رخ داد. دو نفر از برادران- رحمانی و مصطفی- گفتند که می خواهند به عراقی ها ضرب شستی نشان دهند. برای این منظور برادران عین الله و رضایی را با خودشان ببرند.
کد خبر: ۴۰۵۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۲

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
امروز بچه های ضربت به عکس روزهای پیش که عصرها در جلوی چادرهایشان جمع می شدند و تعریف می کردند و می خندیدند، هر کدام گوشه ای کز کرده بودند و گاهی آرام صحبتی میان دو نفر رد و بدل می شد و ... آن گاه سرهایشان تکان می خورد.
کد خبر: ۴۰۵۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۳

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
به اهواز که رسیدیم، چهره ی خشن جنگ بیشتر هویدا شد. مردم در حال فرار بودند. به هر نقطه ای از شهر نگاه می کردی، خانواده ای را می دیدی که بخش بسیار اندکی از خانه اش را به دوش می کشد.
کد خبر: ۴۰۵۲۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۱۱

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
پادگان شلوغ است؛ شلوغ از خیل بچه هایی که از «سرپل» آمده اند و عده ای دیگر که از شهرها اعزام شده اند. امروز دوره آموزش به پایان رسیده و همه از اتمام این زمان سخت مسرورند.
کد خبر: ۴۰۵۰۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۴

دست نوشته شهید احمدرضا احدی
ساعت نزدیکی های شش بعداز ظهر بود. هر موقع که می خواستی از قله پایین بیایی، باید ابتدا از پله های سنگی- که بچه ها آن را درست کرده بودند تا در زمستان راحت باشند- پایین می آمدی و کمی پایین تر به جاده میانی که رسیدی، از خاک های پایین قله نیز بگذری تا به جاده اصلی برسی.
کد خبر: ۴۰۴۹۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۳۱

دست نوشته های شهید احمدرضا احدی
صبح روز یکشنبه (24/12/62) برای اعزام به گروهان فجر، به پشتیبانی آمدیم و بعد از خداحافظی از برادران با یک ایفا به «مقر شهید چمران» رفتیم. در بین راه، بچه ها، با توجه به اینکه همه در یک گروهان عملیاتی بودیم، شور و حال وصف ناپذیری داشتند.
کد خبر: ۴۰۴۳۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۲۲

هر روز ستاره ای را به خون می کشند. هر رو گلی را پژمرده می کنند. آری، هر روز عاشوراست و هر جایی کربلا
کد خبر: ۳۹۸۷۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۰